شب یازدهم #محرم: شام غریبان
شب یازدهم #محرم: شام غریبان چون جنگ به پايان رسيد و رأس مطهر حسین(علیه السلام) را از بدن جدا كردند؛ به لباسهاي پاره پاره آن حضرت نيز رحم نكردند و عمامه، پيراهن و كفشهای امام(علیه السلام) را ربودند… اسب امام، با سر و مويي خون آلود به سوي خيمهها رفت. زنان و دختران اهل بيت […]
شب یازدهم #محرم: شام غریبان
چون جنگ به پايان رسيد و رأس مطهر حسین(علیه السلام) را از بدن جدا كردند؛ به لباسهاي پاره پاره آن حضرت نيز رحم نكردند و عمامه، پيراهن و كفشهای امام(علیه السلام) را ربودند…
اسب امام، با سر و مويي خون آلود به سوي خيمهها رفت. زنان و دختران اهل بيت (علیهم السلام) با ديدن اسب خونين و بيسوار، فهميدند كه ديگر بيكس و يتيم شدهاند و صدا به گريه و شيون بلند كردند.
پس لشكر دشمن به سوي حرم پيامبر(صل الله علیه و آله) حمله كردند. از يك سو اين خيمهها را آتش ميزدند و از سوي ديگر هر آنچه ميديدند غارت ميكردند. آنان حتي به حجاب زنان نيز رحم نميكردند و لباسهاي بانوان اهل بيت (علیهم السلام) را ميكشيدند و ميبردند. زنان و دختركان، سربرهنه و هراسان، از خيمهها فرار ميكردند در حاليكه خار و خس بيابان، پایِ برهنه آنان را می درید…
بانوان حرم، كه از خيمهها به سوي بيابان دويده بودند، ناگاه با گودال قتلگاه و پيكر بيسر حسين(علیه السلام) روبرو شدند. راوي ميگويد: به خدا فراموش نميكنم زينب دختر علي(علیه السلام) را كه زاري ميكرد و به آواز سوزناك ميگفت: “يا محمداه! صلی عليك مليك السماء، هذا حسين مُرمل بالدما مقطع الاعضاء، و بناتك سباتا، و إلی الله المشتكی …”
“يا محمد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند! بنگر كه اين حسین توست، به خون آغشته، با اعضايي از هم جدا گشته. بنگر كه اين دختران تو هستند، اسير شده و در بيابانها رها گشته…”
لشكريان يزید كه به غارت خيمهها مشغول شده بودند، به خيمهاي رسيدند كه علي بن الحسين السجاد(علیه السلام) در آن بيمار و تب آلود افتاده بود. «شمر بن ذي الجوشن» شمشير كشيد تا او را بكشد، اما عدهاي از همراهانش به او نهيب زدند: “آيا شرم نميكني و ميخواهي اين جوان بيمار را هم بكشی؟” شمر لعین گفت: “فرمان امير است كه همه فرزندان حسين را بكشم”. همراهان با شدت مانع وي شدند تا سرانجام دست از اين كار برداشت… و خداوند در زرهي از بيماري، جان وليّ خويش را حفظ فرمود.
سپس دشمن دنی، رذالت و پستي خويش به منتها رساند؛ «عمر سعد» در بين لشکريانش فرياد كشيد: “چه كسي حاضر است كه بر پيكر حسين، اسب بتازاند؟!” ده نفر ـ که راویان شهادت داده اند هر ده، حرامزاده بودند ــ حاضر شدند كه اين جنايت و وقاحت بزرگ را انجام دهند. پس اسبها را آماده كردند و آنان را بر پيكر بيسر و قطعه قطعه امام(علیه السلام) تازاندند؛ آنگونه كه استخوانهاي سينه امام شكست و نرم شد…
صحرای كربلا ميرفت كه تاريك و تاريكتر شود؛ و گرگان گرسنه، در جاي جاي آن به دنبال دختركان و طفلان ميدويدند تا شايد گوشوارهاي از گوش آنان بكشند یا خلخالي از پاي آنان بربايند…
ا▪️▪️?▪️▪️ا
راوی نوشت روی تنت پا گذاشتند
سر را جدا نموده و تن را گذاشتند
آقا بگو که بی صفتان روی پیکرت
جایی برای بوسه ی زهرا گذاشتند؟
نزدیک عصر بود که زینب اسیر شد
نزدیک عصر بود تنت جا گذاشتند
دادی به خاک جسم علی اصغر و ببین
اکنون به روی نیزه سرش را گذاشتند
خیز و ببین که راس علی اکبر تو را
در همجواری سر سقا گذاشتند
تا خون کنند جان و دل زینب تو را
راس به خون خضاب تو بالا گذاشتند . . .
الا لعنة الله على القوم الظالمين
ا▪️▪️?▪️▪️ا